هیچکس از جنس ما نبود
این چنین که هستم که بودی که بودم که هستی
نمی گویم صمیمی نمی گویم خوب نمی گویم پاک
نمی گویم...

ولی بخدا قسم
قسم به نان و نمک
به شرم تو به چشمای قشنگ تو
اندازه هرچه دل تنهاییت بخواهد
با همه وجود و با هرچه عشق و عشق
دوستت دارم...

امروز این عکس و تو رویترز دیدم یه دختر افغانیی اونم برادر کوچیکشه که کارشون جمع کردن آشغاله دارن مثلا استراحت می کنن طفلکیا ،خیلی این عکس ناراحتم کرد، کلی بهش نگاه کردم و فکر کردم، تو قیافه اون پسر کوچولو همه جور بد بختی و می تونی ببینی خستگی، گرسنگی، نگرانی، آوارگی،... اعصابم خورد شد، اینجور موقع ها یه عالمه سوال تو ذهنم به وجود می یاد ،دوست دارم خود خدا جلوم نشسته باشه تا ازش بپرسم ، بپرسم آخه چرا؟

میدونی، دیگه دارم کم کم به اون حسی که درون وجودمه و بعضی موقع ها باهام حرف می زنه ایمان می یارم چقدر راست گو ، چقدر مهربونه. بعضی موقع هایی که نگران یه چیزی هستم بهم میگه که نگران باش بیشتر از این نگران باش چون قراره اتفاق بدی بیفته ، ولی بعضی موقع ها مثل این دفعه بهم میگه اصلا نگران نباش ، همه چیز درست می شه صبرکن صبر کن... که بازم راست گفت.

یادته رفتیم کوه نشستیم نوک اون سنگه یه عالمه حرف زدیم؟ بعدش سردمون شد ژاکت پوشیدیم ، وای چقدر اون بالا خوب بود ! یادته؟

A good kisser, however, sees the kiss not as a step, but as the destination! A good kisser kisses like he never wants to do anything else with you.
He kisses like he wants this kiss to last forever. He kisses like he wants to savour every single moment of this kiss.
A bad kisser sees kissing as just a step towards getting to the bedroom.
source: crush.com