Sweet smiler

Name:
Location: tehran, Iran

Wednesday, August 31, 2005

. امروز هوا فوق العاده بود، نه؟ چه بارون قشنگی می بارید! اصلا امروز روز خوبی بود ، حداقل تا الان

Tuesday, August 30, 2005

I can be your hero baby

.... عشق ورزیدن به کسی،بیشتر از اون که اون آدم به تو عشق می ورزه، کار احمقانه و اشتباهیه

Sunday, August 28, 2005

نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرين به سفر که هرچه کرد او کرد
نفرين به سفر که هرچه کرد او کرد

!! به نظرم چیز خوبی برای سنجیدن اراده آدماست

Saturday, August 27, 2005

super man

rebecca anticipation

امروز صبح که می اومدم سر کار، یه باد کوچیک اومد دو تا برگ افتاد جلو پام ... بوی پاییزو حس کردم

Wednesday, August 24, 2005

Dov'è L'Amore
Dov'è L'Amore
I cannot tell you of my life
Here is my story
I'll sing a love song
Sing it for you alone
Though you're a thousand miles awayLove's feeling so strong
Come to me baby
Don't keep me waiting
Another night without you here
And I'll go crazy
There is no other there is no other
No other love can take your place
or match the beauty of your face
I'll keep on singing til the day
I carry you away

Soft Darkness

Tuesday, August 23, 2005

end of stage

آخر هر روز شب است اخر هر عمر مرگ است آخر هر طلوعي غروب است آخر هر وصلتي غروب است آخر هر نيرنگي روز است آخر هر صداقتي شب است آخر هر انسانيتي مرگ است در آخر صداقتها را كشتيم آب نيرنگ بر حيله ها داديم و معرفت را ژنده پوش شهر خيال كرديم ... به راستي چه مي گذرد .. چه كوتاه است عمر يكرنگي و چه بي پايان است نامردی . چرا ؟؟؟؟؟؟؟

Monday, August 22, 2005

gothic cheer

! عجب هوایی

Sunday, August 21, 2005

rebecca tranquility

! کی میدونه چه سرنوشتی در انتظارش

Saturday, August 20, 2005

so hard to say goodbye

heart attack

به نظرم بدتر از دروغ گفتن دیگه کاری نیست که آدم در حق کسی که دوستش داره می تونه بکنه. هست ؟

Tuesday, August 16, 2005

tango ...

پیوند جان من و تو پیوند آب و عطش، لب تشنه میتونه مگه دلداده بارون نشه؟

Monday, August 15, 2005

دوست داشتم یه جایی مثل اینجارو داشتم تا مینشستم اونجا و ساعتها به اون چیزی که دوست دارم فکر می کردم جدا ازهمه آدما و هر دغدغه و شلوغی

!! چقدر اینا با نمکن

Sunday, August 14, 2005


!دیشب چه بارون تابستونی قشنگی بارید

نمیدونم چرا این عکس با اینکه عکس یه عروسه ولی حس شادی بهم نمی ده، برعکس وقتی به چشمهای عروسه نگاه می کنم دلم می گیره

Wednesday, August 10, 2005

breaking the habbit

... یک شب بارونی بسه برای از نو تر شدن، یک گل شمعدونی بسه برای عاشق تر شدن

کاش آدما ارزش همدیگرو وقتی با هم هستن بفهمند، نه وقتی که خیلی دیر شده

Tuesday, August 09, 2005

براي همه ما در آسمان ستاره اي است آنقدر دور از دسترس، که در ازاي اشتباهاتمان هرگز رنگ نخواهد باخت

Sunday, August 07, 2005

good night moon

دیگه راه برگشتی نمونده

Saturday, August 06, 2005

rough time

Wednesday, August 03, 2005

روشن است آتش درون شب . وز پس دودش طرحي از ويرانه هاي دور

I'll lean on you and you lean on me and we'll be okay

Tuesday, August 02, 2005

I like to be stanger with myself

Scent of the obscence by the tragic truth of me

Monday, August 01, 2005

I can changing mypredestination...

Hello world